در قسمت سیزدهم سریال «از سرنوشت» چه گذشت؟
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۸۳۹۸۱۱
فرارو- با بازگشت اسماعیل، شرایط خانواده او و بیش از همه هاشم و سهراب و حتی مجید با تغییر روبرو شده است. بچهها که شب هنگام منتظر اسماعیل بودند که برای تعمیر یکی از دستگاههای تولید قطعات به کارگاه بیاید با شنیدن صدای غیرمتعارف در کارگاه، با چوب به طرف صدا حرکت میکنند تا بفهمند که این صدا از کجاست آیا در آن موقع شب، دزد به کارگاه آمده است؟
سهراب و هاشم در این فکر بودند که اسماعیل را در حال تعمیر موتور در کارگاه میبینند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بچهها برای تولید بیشتر نیاز به نیروی انسانی بیشتری دارند، اما در حال حاضر افزایش تعداد کارگران برای آنان امکان پذیر نیست، زیرا اصلا سرمایه کافی برای پرداخت دستمزد آنان نداشتند وناچار شدند خودشان به تنهایی این قطعات را تولید کنند.
بچهها سرگرم تولید این قطعات بودند که ناگهان زنگ موبایل سهراب به صدا در آمد. گلبهار در این مکالمه به سهراب گفت که رجب چند دقیقه دیگر پیش او خواهد آمد، سهراب با شنیدن این جمله بلافاصله خود را به گلبهار رساند. پس از مدتی، سروکله رجب که از محل شعبون خبر داشت، پیدا شد. سهراب با موتورسیکلت به تعقیب رجب که سوار وانت بود، پرداخت، اما پس از مدتی رجب از چشم او ناپدید شد و سهراب دوباره به کارگاه بازگشت و به کار مشغول شد. پس از پایان کار بازهم در پی رجب رفت، اما هیچ اثری از او پیدا نکرد.
پس از مدتی الهام مادرخوانده سهراب به او زنگ زد و از سهراب خواست به دیدنش برود. سهراب نمیدانست که الهام به خاطر چی موضوعی قرار این ملاقات را گذاشته است. الهام وقتی سهراب را دید از آرزو گفت. مادر خوانده اش به سهراب گفت که آرزو خیلی ناراحته، که تو از او دلخوری. آرزو با پدرش به خاطر برخوردش با تو، خیلی ناراحت هست و به همین خاطر درس و کنکور را کنار گذاشته و در خانه مدام ناراحتی میکند. الهام از سهراب خواست که با آرزو حرف بزند تا لااقل در کنکور شرکت کند، در غیر این صورت همه زحمات گذشته اش برای آمادگی در کنکور به هدر میرود. سهراب قبول میکند که با آرزو حرف بزند. پس از مدتی سهراب و آرزو در همان مکان با یکدیگر به گفتگو میپردازند. سهراب به آرزو گفت که اتفاقی نیفتاده که ناراحت شوی. حتما باید در کنکور شرکت کنی. آرزو نیز پس از چند کلمه صحبت درموضوعات مختلف به سهراب گفت که بابا گفته که بی خیال من شوی، تو چرا این کار کردی! آرزو پس از بیان این جمله از سهراب دور میشود. سهراب که انتظار شنیدن این جمله را از آرزو نداشت بدون آنکه جوابی به آرزو بدهد به حالت رضایت، فقط رفتن او را نگاه میکند..
در سکانس دیگر سهراب، هاشم و مجید همچنان در کارگاه سرگرم تولید قطعات برای تحویل به موقع سفارشات هستند. بچهها تلاشهای خود را دوچندان کرده اند تا مشکلی با خاکپور پیدا نکنند. خاکپور منتظر جنس و تولیدات جدید هست و به قولی که بچهها برای آماده کردن سفارشات به او داده اند حساب بازکرده است و از طرف دیگر در حال حاضر فقط خاکپور به آنان کمک کرده است و تولیداتشان را میخرد. در همین سکانس، مواد اولیه جدیدی از راه رسیده است تا ادامه تولیدات از سر گرفته شود. بچهها در حال تخلیه مواد اولیه بودند که ناگهان بکتاش طلب کار اسماعیل و شریک قبلی او از راه میرسد. بکتاش بلافاصله وارد کارگاه شد و به هر جای کارگاه سرک میکشد تا اسماعیل را پیدا کند. بچهها گفتند که اسماعیل اینجا نیست و فراری است، ما نیز از اسماعیل طلبکاریم.
بکتاش خطاب به بچهها گفت که آیا کرباسیان صاحب ملک میداند که شما اینجا کار میکنید، بالاخره او به عنوان صاحب این ملک باید بداند که اینجا شما کار میکنید. بکتاش در حال زنگ زدن به کرباسیان بود که مجید موبایلش را از دستش میگیرد و به بکتاش گفت که شما به همه کمک میکنید و خیلی کارهای خوب برای مردم انجام میدهید چرا میخواهید هاشم و سهراب را از زندگی بیاندازید. بکتاش با حرفهای مجید راضی به این کار نشد و همچنان حرف خودش را میزد که سهراب وارد ماجرا شد و به بکتاش گفت که ما اینجا کار میکنیم که بتوانیم بدهکاری اسماعیل را بدهیم. ما قول میدهیم که تمام چکهایی که از تولیدات این قطعات از خاکپور میگیریم به تو بدهیم تا تمام بدهکاریهای اسماعیل پرداخت شود.
سهراب از بکتاش خواست که یک فرصت به آنان بدهد که بدهیهای اسماعیل را بدهد. بکتاش با شنیدن این حرفها از مجید، سهراب و هاشم دعوت کرد که به دفتراو بیایند و با بررسی جوانب کار جواب آنان را بدهد. بکتاش بالاخره پس از مدتی، پیشنهادات آنان را قبول میکند و چک خاکپور را از بچهها تحویل میگیرد. بچهها با تحویل این چک در واقع تمام درآمد خود را در اختیار بکتاش قرار دادند و هیچ پولی برای هزینه روزمره خود باقی نگذاشتند. بکتاش پس از مدتی به بچهها گفت که ۲۰ درصد هر چک را برای خود بردارند و در همان لحظه نیز مقداری از پول را به آنان داد.
بکتاش احتمالا با این کار تصور میکند که میتواند به طلبی که از اسماعیل دارد برسد. ظاهرا فعالیت کارگاه کم کم در حال سامان یافتن است. آیا مجید، سهراب و هاشم میتوانند با این شرایط، کار کنند و فقط ۲۰ درصد از مبلغ چک خاکپور را برای هزینه روزمره خود صرف کنند و این وجه میتواند هم هزینه زندگی و هم هزینه کارگاه و مواد اولیه را تامین کند.
با این کار هرچند بخشی از بدهکاریهای اسماعیل پرداخت میشود، اما آیا کارگاه میتواند به توسعه کار خود اقدام کند. جذب نیروی جدید برای گسترش کار با این درآمد و سرمایه، چیزی در حد غیرممکن است آیا با این شرایط بچهها میتوانند قطعات بیشتری تولید کنند تا به درآمد بیشتری برسند. آیا فرد یا سرمایه گذاری برای توسعه کار به این بچهها کمک میکنند یا خیر؟ اینها پرسشهایی است که پاسخ آن در قسمتهای بعدی این سریال مشخص خواهد شد.
منبع: فرارو
کلیدواژه: سهراب گفت سهراب و هاشم تولید قطعات مواد اولیه پس از مدتی بچه ها گفت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۸۳۹۸۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ستاره سپاهان برای فولاد آرزو کرد!
به گزارش "ورزشسه"، کاوه رضایی شب خوبی را در اهواز سپری کرد و موفق شد در دقیقه 40 نیمه اول نبرد با استقلال ملاثانی که بازیکنانش جانانه برای نشان دادن خود میجنگیدند، با یک ضربه سر تماشایی گلزنی کند.
این مسابقه البته برای سپاهان با گل تماشاییتر میلاد پاک پرور سخت شد و به وقت های اضافی رفت، اما پیش از پایان مسابقه داور مسابقه به سود طلایی پوشان اصفهانی اعلام پنالتی کرد و درنهایت بازی با پیروزی تیم مورایس تمام شد.
رضایی در پایان مسابقه در حالی که با سرعت در حال ترک زمین بود، درباره نتیجه کسب شده گفت:« بازی سخت شد. فوتبال همین است.»
او سپس درباره استقلال ملاثانی حریف سپاهان هم اینطور اظهارنظر کرد:« امیدوارم موفق باشند. امیدوارم فولاد به جایگاه اصلی اش برگردد. استقلال ملاثانی هم تیم خوب، پرطرفدار و ریشه داری است. امیدوارم موفق باشند.»